مثل اغلب اوقات که فراغتی از کار و دغدغه های روزمره پیدا می کنم به جای اینکه مثلا متمرکز آزمون پیش رو باشم، خودمو با وسوسه ی سیری ناپذیر هایکو خوانی مشغول می کنم ،چند روز گذشته را نیز به رسم, ...ادامه مطلب
...گاهی سوآل میکنم از خود کهیک کلاغبا آن حضورِ قاطعِ بیتخفیفوقتیصلاتِ ظهربا رنگِ سوگوارِ مُصرّشبر زردیِ برشتهی گندمزاری بال میکشدتا از فرازِ چند سپیدار بگذرد،با آن خروش و خشمچه دارد بگویدبا کوههای پیرکاین عابدانِ خستهی خوابآلوددر نیمروزِ تابستانیتا دیرگاهی آن را با همتکرار کنند؟ , ...ادامه مطلب
کاسپاردیوید فردریش , ...ادامه مطلب
چهارسال و يازده ماه و دو روز باران باريد، در اين مدت، دورههايي هم بود که باران ريز ميشد؛آن وقت همه سراپا لباس ميپوشيدند و با قيافه ای نقاهت زده به انتظار مي ماندند تا پايان باران, ...ادامه مطلب
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است,سایهدریا ...ادامه مطلب
سیگار می کشد ماه و کنار قبر مایاکوفسکی فحش می دهد به زبان روسی !سیگار می کشد ماهفکر می کند به اشعار بی زبان !سیگار می کشد ماه و گره می زند برکه را به ادامه گیسوی زن در باد !... "مظاهر شهامت , ...ادامه مطلب
هنوزدر فکرِ آن کلاغم در درههای یوش: با قیچی سیاهشبر زردیِ برشتهی گندمزاربا خِشخِشی مضاعفاز آسمانِ کاغذی مات قوسی بُرید کج،و رو به کوهِ نزدیکبا غار غارِ خشکِ گلویش چیزی گفتکه کوهها بیحوصله در زِلِّ آفتابتا دیرگاهی آن را با حیرتدر کَلّههای سنگیشان تکرار میکردند. □ گاهی سوآل میکنم از خود که یک کلاغبا آن حضورِ قاطعِ بیتخفیفوقتی صلاتِ ظهربا رنگِ سوگوارِ مُصرّشبر زردیِ برشتهی گندمزاری بال میکشدتا از فرازِ چند سپیدار بگذرد،با آن خروش و خشم چه دارد بگویدبا کوههای پیرکاین عابدانِ خستهی خوابآلوددر نیمروزِ تابستانیتا دیرگاهی آن را با همتکرار کنند؟,هنوز در فکر آن کلاغ,هنوز در فکر آن کلاغم متن,در فکر آن کلاغم ...ادامه مطلب
خورشید را گذاشته می خواهد با اتکا به ساعت شماطه دار خویش بیچاره خلق را متقاعد کند که شب از نیمه نیز بر نگذشته است..., ...ادامه مطلب
حیف از کلمات مطهر "من "و "تو" ... در یک کانال با این اسم کذائی عدهای حشره ی مسخره چندش ، که نهایت موجودیتشان یک نیو خرده بورژوا (حیف از این ترکیب) آلت دست ابله تراز خودشان شده و بلاهت ترویج میکنند. نئو خرده بورژوا های احمق. +از کشفیات بامداد., ...ادامه مطلب