از رویاهای شبانه، هایکو

ساخت وبلاگ

اگرچه بیهده زیباست شب...

در پس هیچ دریچه ای _

شعله ی شمعی نمی جنبد

عشق به دیاری دیگر کوچیده است !


             آرام ،چنان فرونشستن برگ شابلوط در آب زلال

    اغلب شب ها خواب آرام و شیرینی دارم، بخصوص اگر با پس زمینه موسیقی_ ترجیحا" کیتارو _ هنگامی که رویای های شبانه ام را دنبال می کنم به خواب رفته باشم ...    

رویابافی اصلا اسون نیست ، رویا دیدن اصلا اسون نیست خلاصی از افکار دیوانه کننده ،خاطرنگرانی ها، دلواپسی ها،  از همه چیز هایی بسیار بدی که متحمل می توانند باشند....به دشت های روشن دور با آبهای زلال فکر می کنم و به خواب می روم 

    قبل ترها در شبهای بی خوابی از یک تا صد می شمردم دوران راهنمایی که بودم یکی از معلمان(بعد ها فهمیدم مرد شریف مفلوک عیالوار چه کشف بزرگی داشته )به قول امروزی ها یه تکنیک یادمون داد... می گفت وقتی شبها اگه خوابتون نبرد شروع کنید به شمردن از یک تا صد چند باری امتحان کرده ام ... بعضی وقتها جواب میده اما مثل رویابافی نیست   

همین جا اشاره ای به این طبقه شریف داشته باشم( که با تراشیدن موی سر دانش اموزان توسط یک ابله ...چقدر عقده گشایی شد) من ابدا با آنکه به غیر از دوران ابتدایی شاگرد عالی بودم در مقطع های دیگر معلم های سخت گیر بسیاری را تجربه کردم هرگز خاطره بدی از دوران مدرسه به یاد ندارم ااگرم داشتم هم بخشیدم و هم فراموش کردم ... اگرچه باور دارم سیستم آموزشی ما مث باقی مسائل اجتماعی، فرهنگی از اساس ویرانه !

"ادواردو گالیانو" فقید در گورستان کلمات یک زمانی نوشته بود ...   "نظام حاکم، دستگاه کامپیوتر را برنامه‌ریزی می‌کند، کامپیوتر به بانکدار هشدار می‌دهد، بانکدار سفیر را خبر می‌کند، سفیر با ژنرال ناهار می‌خورد، ژنرال رئیس‌جمهور را احضار می‌کند، رئیس‌جمهور به وزیر اطلاع می‌دهد، وزیر مدیرکل را تهدید می‌کند، مدیرکل به مدیر می‌توپد، مدیر به مسئول بخش تَشَر می‌زند، مسئول کارمند را مورد بازخواست قرار می‌دهد، کارمند به کارگر بی‌حرمتی می‌کند، کارگر با زنش بدقلقی می‌کند، زن بچه را کتک می‌زند، و بچه سگ را لگد می‌زند..."

چه انتظاری !ازین مهره های کوچک در این شهر شطرنجی !

  رویاهای شبانه ام را در ادامه خیالبافی های کودکانه روزانه ام پی میگیرم از انبوه دلمشغولی های و جزئیات کسل کننده واقعیت های وهن انگیز وقایع با مشتی لکاته و رجاله که اطراف می پلکند  پیش می آید ...( چه خوب که آن" فقید سعید"  این دوتا مفهوم کلیدی "لکاته" و "رجاله" رو وارد زبان شیرین شکر فارسی کرد با معنای عمیق و اخص اش  ... کلمات بسیاری اوقات پناهگاه خوبی اند که می توان بهشان پناه آورد  

 دشت ها و برکه ها و رودخانه های  زلال رویای های شبانه من هرگز چیزی شبیه کارت پستال ها نیست و یا حتی یک چشم انداز خیره کننده پر زرق و برق هالیوودی نیست...یه جایی است که در آن گاهی فضا سبز بهاری است و گاه خاکستری پاییزی همچنان که می تواند زمستان باشد با کوهستان های برفی روشن در صبحگاه...که دست کم می دانم هرگز در این دنیا نظیرش رو نخواهم دید و همچنان رویا باقی خواهد ماند، رویایی بین حد فاصل  بیداری و خواب  ...  

     می توان رویا دید و آرام به خواب رفت ،"چنان پر قویی که جاذبه زمین را احساس می کند" ... یا "چنان برگ شابلوطی که به آرامی در آب های زلال فرو می نشیند"...


*آن "فقید سعید" اصطلاحی است  که دراعلامیه درگذشت صادق هدایت در روزنامه درج شده است

نورسبز...
ما را در سایت نورسبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agreenlightd بازدید : 158 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 12:26